روزنامه‌ها

 

فلُّ سَفَه

Fallosafah.org ― the Journals of M.S. Hanaee Kashani

bullet

 دوشنبه، ۱۰ فروردين ۱۳۸۳

bullet

 —— ، ۲۹ مارس ۲۰۰۴

  اخلاق موقعيت    

نام روبر مرل نويسنده‌ی الجزايری - فرانسوی که در نوشتن رمانهای علمی - تخيلی دستی قوی دارد برای بسياری از خوانندگان آشناست. رمانهای مرگ کسب و کار من است (ترجمه‌ی احمد شاملو) و مادراپور (ترجمه‌ی مهدی سمسار) و قلعه‌ی مالويل (ترجمه‌ی محمد قاضی) در سالهای قبل از انقلاب و آغاز انقلاب از او به فارسی ترجمه شده بود. (روان مترجمان اين آثار که اکنون هيچ يک در ميان ما نيستند شاد و يادشان ماندگار.) از روی قلعه‌ی مالويل (۱۹۸۱) فيلمی فرانسوی نيز ساخته شده است. روبر مرل در قلعه‌ی مالويل وضعيت بشری در بعد از وقوع جنگی اتمی را توصيف می‌کند و يک بخش از طرح رمان خود را اين نکته قرار می‌دهد که چه خواهد شد اگر بازماندگان جنگی اتمی خود را در وضعيتی بيابند که در آن تعداد جمعيت زنان بسی کمتر از مردان باشد. آيا در چنين موقعيتی «اخلاق قبل از جنگ»، آيين تک‌همسری، هنوز می‌تواند مقبول باشد؟ آيا مردان باقيمانده بر سر زنان با يکديگر به پيکار برخواهند خاست و تعداد خود را کمتر از آنکه اکنون هستند خواهند کرد؟

ادامه>>>

bullet

 چهارشنبه، ۵ فروردين ۱۳۸۳

bullet

 —— ، ۲۴ مارس ۲۰۰۴

bullet

  دو مرد و يک زن    

چندی پيش دوست و همکاری لطيفه‌ای برايم فرستاد که خيلی بامزه بود، چون حاکی از مشاهده‌ای نسبتاً موجه در رفتار مردانی از مليتهای مختلف با زنان بود. از آنجا که گفته‌اند «تا نباشد چيزکی مردم نگويند چيزها»، لطيفه‌ها و حکايتهای ظاهراً بدون مؤلف ‌گاهی چنان عادات و رفتار مردمان را با دقت توصيف می‌کنند که آدم بر نبوغ و بصيرت و مشاهده‌ی دقيق سازندگان‌شان آفرين می‌گويد. لطيفه‌ی که می‌خواهم برايتان در اينجا نقل کنم موقعيتی خيالی را توصيف می‌کند که مردانی از مليتهای مختلف با زنی از مليت خود در جزيره‌ای دور افتاده و خالی از سکنه در ميان درياهای دوردست تنها می‌مانند. رفتاری که هريک از اين مردان برای آشنايی و زندگی با زن هموطن خود در پيش می‌گيرد گويای فرهنگ نسبتاً حاکم بر رفتار مردان آن کشور در رفتار با زنان است. من سعی می‌کنم فردا از جنبه‌ای ديگر به اين موضوع بنگرم، اما عجالة اگر مايل باشيد خود اين لطيفه را بخوانيد:

ادامه>>>

bullet

 دوشنبه، ۳ فروردين ۱۳۸۳

bullet

 —— ، ۲۲ مارس ۲۰۰۴

bullet

  بهار: زندگی در بازگشتی جاودانه    

در زمانی که «آب بی ‌فلسفه می‌خوردم»، «نوروز» چه زيبا بود، چه شيرين بود. اما هرچه از کودکی فاصله گرفتم و به جوانی نزديکتر شدم «نوروز»ها کمرنگ‌تر و کمرنگ‌تر شد، تا اينکه رفته رفته محو شد. شايد برای «کودک» است که همه چيز زيباست، شاد است و پرخاطره، جهانی است پر از بازيهای بی‌پايان. به هر حال، امروز برای من عادت شده است که هرچيز «زيبا» و «شاد» را در «آن سالها» بيابم. و بر هرچه در «اين سالها» چشم ببندم. بادا که باز «کودک» شويم، ما کودکانی که هيچ‌گاه جوان نبوديم و ناگهان به پيری رسيديم. «ما» اکنون «پير»ترين ملت جهان هستيم. صد سال به سالهايی روشنتر و بهتر از «اين سالها»!

ادامه>>>

bullet

 شنبه، ۲۳ اسفند ۱۳۸۲

bullet

 —— ، ۱۳ مارس ۲۰۰۴

ترس از اشتباه کردن در زندگی خود بزرگترين اشتباه در زندگی است.

هگل

bullet

  تجربه‌گرايی:  تفاوتی مهم در زندگانی سنتی و نو    

همان طور که می‌دانيد يکی از ويژگيهای عصر نو يا «مدرنيته» تجربه‌گرايی بوده است. اما تجربه‌گرايی پيش از آنکه مکتبی فلسفی باشد که فرانسيس بيکن و تامس هابز و پی‌ير گاسندی و جان لاک و جورج بارکلی و ديويد هيوم را از فيلسوفان آن بتوان شمرد، نگرشی به زندگی است که همواره روشنفکران و ماجراجويان و کاشفان و مصلحان از آن برخوردار بوده‌اند. ترک انديشه‌های معهود و مألوف، ترک سرزمينهای مادری و قدم گذاشتن در راههای گاه بی‌برگشت و دست يازيدن به تغيير و تحول اجتماعی همه از اين انديشه برخاسته است که می‌توان به گونه‌ای غير از آنچه اکنون مرسوم است نيز انديشيد و زيست. اگر کسانی نبودند که چنين تجربه‌هايی کنند، و گاه تاوان سنگينی برای اين تجربه‌ها بپردازند، ما هنوز در غارها بوديم و هنوز در پای بتها به خاک می‌افتاديم و زندگانی بهترين فرزندان و خويشاوندان خود را به آنها پيشکش می‌کرديم. و مگر در جايی که هنوز بتها بر پا ايستاده‌اند، چنين نيست؟

ادامه>>>

bullet

 جمعه، ۱۵ اسفند ۱۳۸۲

bullet

 —— ، ۵ مارس ۲۰۰۴  

bullet

  خانه‌ای از ماسه و مه: گريه برای سرهنگ    

تا چندهفته پيش که خانه‌ای از ماسه و مه (۲۰۰۳) را ديدم، مدتها بود که فيلمی به گريه‌ام نينداخته بود. با اينکه می‌دانم برتولت برشت گفته است، «گريه می‌کنم برای کسانی که در تماشای نمايش می‌خندند و می‌خندم به کسانی که گريه می‌کنند»، تاکنون جلوی خنده و گريه‌ام را در هنگام تماشای فيلم يا خواندن داستان و رمان نگرفته‌ام و گمان نمی‌کنم آن «فاصله»ای که برشت می‌خواست ميان ما و «بازی» باشد همواره لازم باشد، يا اصلاً شدنی باشد. به هر حال برشت هم می‌تواند در جای خود دلايلی برای حرفش داشته باشد. اما ارسطو حق داشت که وظيفه‌ی «تراژدی» را «کاتارسيس» يا «پالايش» و «تطهير» می‌دانست. هيچ‌چيز مانند «گريه» به ما نمی‌گويد که «انسان» هستيم و هيچ چيز مانند «گريه» ما را پاک نمی‌سازد. چه سنگدل است کسی که گريه نمی‌کند. چه سنگدل است کسی که بر گريه‌ها می‌خندد. کسی که نگريسته باشد چه چيزی از انسان بودن می‌داند! به علاوه، در زندگی ما هيچ چيز جديتر از «بازی» نيست، و همان طور که نيچه گفته است، و امروز دست کم در بازی فوتبال و ديگر ورزشها و نيز در عرصه‌ی هنر بيش از هرچيز شاهديم، «ما همواره می‌خواهيم به همان جديتی برسيم که در کودکی در هنگام بازی داشته‌ايم». اين همه خنده و گريه در بازيها، اين همه خنده و گريه در آيينها، کدام ملتی است که «مصايب» نداشته است؟ حتی گاهی از فرط خنده يا به همراه خنده هم می‌گرييم!

ادامه>>>

bullet

 سه شنبه، ۱۲ اسفند ۱۳۸۲

bullet

 —— ، ۲ مارس ۲۰۰۴

چگونه امروز در کشورهای مترقی اروپا، کار فيلسوف و نويسنده‌ی بزرگ اروپايی اين است که حتی از ميتولوژی يونان و روم، از آن افسانه‌های خدايانی که در يونان قديم ٢۷٠٠ و ٢۶٠٠ سال پيش بوده‌اند، از داستان پرومته، سيزيف، زئوس، اطلس، لائوکون ... مفاهيم روشنفکرانه برای شناخت تاريخ انسان استخراج می‌کند؟ ما هم بايد همين کار را بکنيم. فرهنگ اسلامی سرشار از عميقترين و غنی‌ترين معانی انسانی است.

ما امروز به شناختن مذهب نيازمنديم، به شناختن علم، به شناختن جامعه و تاريخ، و شناختن شخصيتهايمان، نه به اعتقاد داشتن. اين همه اعتقاد، وقتی که با آگاهی توأم نباشد نه تنها هيچ فايده‌ای ندارد بلکه مضر است، برای اينکه همه‌ی انرژيهای انسانی را می‌گيرد. ايمان، به خودی خود، بی‌ارزش است؛ آگاهی است که به ايمان ارزش می‌دهد. علی‌پرستی، محمدپرستی، قرآن‌پرستی و خداپرستی هيچ ارزشی ندارد و گاه عامل منفی و منحط و عامل بدبختی يک قوم است.

شريعتی

bullet

  شريعتی و مسئله‌ی دين  

چند روز پيش که يکی از نوشته‌های ابراهيم نبوی را می‌خواندم، «چی فکر می‌کرديم، چی بود، ...»، جمله‌ای از او بسيار متعجبم کرد. او نوشته بود:

- دكتر علي شريعتي براي نجات كشور از ديكتاتوري، اسلام را تبديل به يك ايدئولوژي تروريستي كرد. از اين ايدئولوژي بعدا عليه خودش و دوستانش استفاده شد.

تاکنون نشنيده بودم که کسی شريعتی را مروّج «ايدئولوژی تروريستی» ناميده باشد، شايد هم کسانی گفته‌اند و من نشنيده‌ام. مسلماً يکی از چيزهايی که بايد توجيهی برای اتصاف اين عنوان به شريعتی باشد ديدگاه و تعليم او درباره‌ی «شهادت» است. آيا شريعتی «شهادت» را تعليمی همچون «کاميکازه»ی ژاپنی تعريف می‌کرد؟ يا آن را تعليمی همچون بر صليب رفتن «مسيح» می‌شمرد؟ يا چيزی که همه گمان می‌کنيم می‌دانيم چيست ولی نمی‌توانيم آن را بيان کنيم؟ می‌دانم که اين روزها «مُد» نيست که آدم «دينی» باشد و کاری که خورندگان نان دين، و خود دين، در اين ۲۵ سال در ايران و جهان با اسلام کرده‌اند در تمام تاريخ هزار و چهارصدساله‌ی اسلام هيچ معاند و مخالف و نظريه‌پرداز زنديقی نتوانسته است با آن انجام دهد: اسلام چنان «پياده» شده است که شايد ديگر هيچ ذهن بشری نتواند آن را «سوار» کند. امروز «مُد» است که اسلام را «تروريستی» و «ضددموکراسی» و «ارتجاعی» بنامند و هيچ دليلی هم برای آن اقامه نکنند. چه حاجت به دليل. آفتاب آمد دليل آفتاب! وقتی قرار باشد که عده‌ای هرچه صفت خوب در جهان است به اسلام نسبت دهند و برای آن هيچ دليلی اقامه نکنند، از آن طرف هم کسانی پيدا می‌شوند که هرچه صفت بد باشد به آن نسبت دهند! تقدير اين بوده است که سهم ما از سنت و مدرنيته را واعظ (روضه‌خوان) و روزنامه‌نگار برايمان رقم بزنند — دو سر بی‌مايگی و سطحی‌نگری و عوامفريبی!

ادامه>>>  

bullet

 يکشنبه، ۳ بهمن ۱۳۸۲

bullet

 —— ، ۲۲ فوريه ۲۰۰۴

bullet

  پاسخ به پيشنهاد آقای کمالی  

نمی‌دانم در اين مدت توانسته‌ام برخی دوستان را برنجانم يا نه! می‌دانم که نوشتن در وبلاگ و پاسخ دادن به نوشته‌ها و تقاضاهای دوستان وظيفه‌ی من است، اما خود می‌دانيد برای کسی که کارش هرروز نوشتن و خواندن است گاهی دست کشيدن از خواندن و نوشتن چه لذت شيرينی است! من گرچه نمی‌توانم به‌طور مطلق دست از خواندن و نوشتن بردارم، چون اين کار بخشی از حرفه‌ی من است، اما واقعاً گاهی احساس می‌کنم به چيزی که احتياج دارم نخواندن و حتی نينديشيدن است — تاريکی محض، خوابی بدون رؤيا. اما نمی‌شود، بدون مرگ شدنی نيست! تنها بخشی از کارم را که می‌توانم تعطيل کنم همين صفحه و کارهای شخصی‌ترم است، کارهای دوم و سوم و چهارم و پنجم و ... ترجمه‌ها ... پوشه‌های برهم انباشته از مقاله‌ها و نوشته‌های ناتمام، يادداشتهای پراکنده و انديشه‌های در سر پخته و در دل پرورده و بر قلم نياورده.... حالا ديگر مصاحبه‌ها و سخنرانيها و دعوتها و ديگر چيزها هم دارد قوز بالای قوز می‌شود، حتی نمی‌توانم با دل آسوده بنشينم و يک فيلم يا يک فوتبال را سير ببينم...

ادامه>>>

bullet

 يکشنبه، ۱۹ بهمن ۱۳۸۲

bullet

 —— ، ۸ فوريه ۲۰۰۴

هرگز کسی اين چنين فجيع

 به کشتن خود برنخاست

که من به زندگی نشستم.

شاملو

bullet

  خواب زمستانی: عذر تقصير برای سکوتی ناگفته  

در سالهای جوانی جمله‌ای از راهبی مسيحی را از بر کرده بودم: «زبان را برای اين به آدم داده‌اند که افکارش را پنهان کند». آن راهب مالاگريدا نام داشت و به حکم محاکم تفتيش عقايد اروپا سوزانده شده بود. سخن نغز اين راهب در وهله‌ی نخست متناقض‌نما به نظر می‌آيد، چراکه ما معمولاً از زبان برای آشکار کردن افکارمان استفاده می‌کنيم و نه پنهان کردن آنها. اما  فرجام کار آن راهب نيز گواه بر همين بود که او هم خوب نتوانسته بود افکار خود را پنهان کند.

ادامه>>>

bullet

 جمعه، ۱۹ دی ۱۳۸۲

bullet

 —— ، ۹ ژانويه ۲۰۰۴

bullet

  درباره‌ی «فلسفه‌ی اسلامی»

دو سه هفته پيش تبريز بودم (چهارشنبه ۲۶ آذر). همايشی بود به همت هسته‌ی علمی- پژوهشی دانشجويی در دانشگاه تربيت معلم آذربايجان. در طی اين سالهايی که در دانشگاه هستم، ۱۲ سال، رغبتی به سخنرانی نداشتم و برای همايشهای رسمی نيز مقاله نمی‌دادم. اما در همين ماه آذر به‌طور غيرمنتظره‌ای دوجا دعوت شدم، و با اينکه چندان رغبتی به ترک تهران ندارم، رفتم. ناديده گرفتن دعوتنامه‌های رسمی آسان است. اما وقتی دانشجويی پی کار را گرفته باشد و هيچ الزام رسمی هم در کار نباشد، آن وقت نه گفتن دشوار است. اواسط ماه آذر به قم رفتم تا در آنجا درباره‌ی فلسفه‌ی هنر صحبت کنم و دو هفته بعد هم بايد به تبريز می‌رفتم.

ادامه>>>

♣ ♣ ♣

bullet

  درباره‌ی «پاراديم»

اصطلاح “paradigm” در زبانهای اروپايی امروز از کلمه‌ی يونانی “paradeigma” گرفته شده است که به معنای «سرمشق، الگو، نمونه، طرح» است. اين اصطلاح را افلاطون در جهان باستان متداول کرد.

(۱) افلاطون از اين اصطلاح برای اشاره به «مُثُل» يا «ايده‌ها» و «صُوَر» استفاده می‌کند که اشياء و موجودات جهان محسوس از روی آنها ساخته شده‌ است.

اما اين اصطلاح را امروز تامس کوون (Thomas Kuhn)، فيلسوف و مورخ علم امريکايی (۱۹۹۶–۱۹۲۲)، استاد در دانشگاههای برکلی و پرينستون و از ۱۹۷۸، استاد در انستيتوی تکنولوژی ماساچوست (MIT)، بر سر زبانها انداخته است، و وقتی امروز از اين اصطلاح استفاده می‌شود اشاره به نظريه‌ای است که او در خصوص تحولات و پيشرفتهای تاريخ علم در نظريه‌پردازی دارد.

ادامه>>>

bullet

 پنجشنبه، ۱۱ دی ۱۳۸۲

bullet

 —— ، ۱ ژانويه ۲۰۰۴

bullet

  درباره‌ی مابعدالطبيعه   

دوست عزيز آقای گل‌محمدی، با پوزش از تأخير، در پاسخ به پرسش شما:

اصطلاح يونانی ta meta ta physica، يعنی «آنچه بعد از طبيعيات می‌آيد»، اما اين اصطلاح به معنای «آنچه ورای طبيعت است» نيز ممکن است باشد. بنابراين، معنای “meta” هم ممکن است «مابعد» باشد و هم «ماوراء». با اين وصف بايد از به کار بردن «ماوراءالطبيعه» به جای «مابعدالطبيعه» پرهيز کرد، چون «مابعدالطبيعه» می‌تواند به معنای «ماوراءالطبيعه» هم باشد، اما «ماوراءالطبيعه» به معنای «مابعدالطبيعه» نيست و از آن مستقيماً معنای “supernatural” فهميده می‌شود.

ادامه>>>

شما بنويسيد

بايگانی

bullet

 بايگانی: روزنامه‌ها (۲۵ مرداد تا ۹ مهر ۱۳۸۱)

bullet

 بايگانی: روزنامه‌ها (۱۳ مهر تا ۸ آبان ۱۳۸۱)

bullet

 بايگانی: روزنامه‌ها (۱۰ آبان تا ۲۸ آبان ۱۳۸۱)

bullet

 بايگانی: روزنامه‌ها ۸ آبان تا ۳ آذر ۱۳۸۱)

bullet

 بايگانی: روزنامه‌ها (۷ آذر تا ۱۷ آذر ۱۳۸۱)

bullet

 بايگانی: روزنامه‌ها ۰ آذر تا ۲۸ آذر ۱۳۸۱)

bullet

 بايگانی: روزنامه‌ها۹ آذر تا ۱۳ دی ۱۳۸۱)

bullet

 بايگانی: روزنامه‌ها۸ دی  تا ۲۶ دی ۱۳۸۱)

bullet

بايگانی: روزنامه‌ها۸ دی  تا ۱۲ بهمن ۱۳۸۱)

bullet

بايگانی: روزنامه‌ها (۱۴ بهمن تا ۲۵ اسفند ۱۳۸۱)

bullet

بايگانی: روزنامه‌ها (۱۷ فروردين تا ۲ اردی بهشت ۱۳۸۲)

bullet

بايگانی: روزنامه‌ها (۵ اردی بهشت تا ۱۲ اردی بهشت ۱۳۸۲)

bullet

بايگانی: روزنامه‌ها (۶ خرداد تا ۱۵ خرداد ۱۳۸۲)

bullet

بايگانی: روزنامه‌ها (۱۸ خرداد تا ۸ تير ۱۳۸۲)

bullet

بايگانی: روزنامه‌ها (۱۰ تير تا ۱۹ تير ۱۳۸۲)

bullet

بايگانی: روزنامه‌ها (۲۲ تير تا ۲۳ مرداد ۱۳۸۲)

bullet

بايگانی: روزنامه‌ها (۲۶ مرداد تا  ۲ مهر ۱۳۸۲)

bullet

بايگانی: روزنامه‌ها مهر تا ۲۶ آبان ۱۳۸۲)

bullet

بايگانی: روزنامه‌ها آذر تا ۱۲ اسفند ۱۳۸۲)

bullet

بايگانی: روزنامه‌ها (۱۵ اسفند تا ۵ فروردين ۱۳۸۳)

bullet

بايگانی: روزنامه‌ها (۵ فروردين تا ۱۲ فروردين ۱۳۸۳)

bullet

بايگانی: روزنامه‌ها (۲۲ فروردين تا ۴ ارديبهشت ۱۳۸۳)

bullet

بايگانی: روزنامه‌ها (۶ ارديبهشت تا ۲۲ ارديبهشت ۱۳۸۳)

bullet

بايگانی: روزنامه‌ها (۹ خرداد تا ۸ تير ۱۳۸۳)

bullet

بايگانی: روزنامه‌ها (۱۵ تير تا ۵ مرداد ۱۳۸۳)

bullet

بايگانی: روزنامه‌ها مرداد تا ۱۷ مرداد ۱۳۸۳)

bullet

بايگانی: روزنامه‌ها (۲۰ مرداد تا ۲۶ مرداد ۱۳۸۳)

bullet

بايگانی: روزنامه‌ها (۳۰ مرداد تا ۱ شهريور ۱۳۸۳)

bullet

بايگانی: روزنامه‌ها (۹ شهريور تا ۲۴ شهريور ۱۳۸۳)

bullet

بايگانی: روزنامه‌ها (۳۰ شهريور تا ۱۶ مهر ۱۳۸۳)

bullet

بايگانی: روزنامه‌ها (۱۷ مهر تا ۲۵ مهر ۱۳۸۳)

bullet

بايگانی: روزنامه‌ها (۲۷ مهر تا ۲۲ آبان ۱۳۸۳)

bullet

بايگانی: روزنامه‌ها (۷ آذر تا ۱۶ آذر ۱۳۸۳)

bullet

بايگانی: روزنامه‌ها (۲۳ آذر تا ۱ دی  ۱۳۸۳)

bullet

بايگانی: روزنامه‌ها (۵ دی تا ۱۹ دی ۱۳۸۳)

bullet

بايگانی: روزنامه‌ها (۲۶دی تا ۲۰ بهمن ۱۳۸۳)

bullet

بايگانی: روزنامه‌ها (۱۸ اسفند ۱۳۸۳)

bullet

بايگانی: روزنامه‌ها (۱۹ اسفند ۱۳۸۳ تا ۱۸ فروردين ۱۳۸۴)

صفحه‌ی اول | کارنامه | مقالات | روزنامه‌ها | دفتر يادها | يک کتاب، يک نگاه | شما بنويسيد

X

چهارشنبه، ۱۹ اسفند ۱۳۸۳

 همه‌ی حقوق محفوظ است.

E-mail: fallosafah@hotmail.com/saeed@fallosafah.org