دفتر ياد‌ها

 

فلُّ سَفَه

Fallosafah.org ― the Journals of M.S. Hanaee Kashani

bullet

 سه شنبه، ۲۲ ارديبهشت ۱۳۸۳

bullet

—— ، ۱۱ مه ۲۰۰۴

bullet

 دفتر يادها: آلدو پالاتسسکی — کيم من؟

 

کيم من؟

 

من کيم؟

شايد شاعرم

نه، مطمئن نيستم

قلم روح من جز اين کلمه‌ی عجيب چيزی

نمی‌نويسد:

«ديوانگی»

ادامه>>>

bullet

 جمعه، ۷ فروردين ۱۳۸۳

bullet

—— ، ۲۶ مارس ۲۰۰۴

bullet

 دفتر يادها: کاوافی — شمعها، پنجره‌ها 

 

شمعها

 

روزهای آينده

ايستاده‌اند در پيش روی ما

همچون صفی از شمعهای کوچک روشن —

شمعهای کوچک طلايی، گرم، زنده.

ادامه>>>

bullet

 دوشنبه، ۱۸ اسفند ۱۳۸۲

bullet

—— ، ۸ مارس ۲۰۰۳

bullet

 دفتر يادها: سيدناعلی — درخت بادام 

درخت بادام

سيدناعلی مسلمان قرن نهم

 

به درخت بادام گفتم: «با من از خدا بگو».

و درخت بادام شکوفه داد که:

«خداوند سخن می‌گويد»:

«آن کس که مرا جستجو کند، مرا می‌يابد،

ادامه>>>

bullet

 شنبه، ۱۶ اسفند ۱۳۸۲

bullet

—— ، ۶ مارس ۲۰۰۳

bullet

 دفتر يادها: کاوافی — شهر 

شهر

 

گفتی: «من به سرزمينی ديگر خواهم رفت،

و به دريايی ديگر،

و شهری به از اين خواهم يافت.

همه‌ی تلاشهای من محکوميتی بوده است از جانب تقدير.

ادامه >>>

bullet

 دوشنبه، ۱۱ اسفند ۱۳۸۲

bullet

 —— ، ۱ مارس ۲۰۰۴

bullet

  دفتر يادها: کاوافی — «آری بزرگ»  

 CHE FECE … IL GRAN RIFIUTO

برای گروهی از مردم روزی فرا می‌رسد

که بايد يا آن «آری» بزرگ را بگويند يا آن «نه»ی بزرگ را.

ادامه>>>

bullet

 جمعه، ۸ اسفند ۱۳۸۲

bullet

 —— ، ۲۷ فوريه ۲۰۰۴

bullet

  دفتر يادها: کاوافی — پيرمرد  

پيرمرد

 در پستويی از يک کافه‌ی پُرهمهمه

پيرمردی نشسته است، خميده بر ميز؛

روزنامه‌ای در پيش روی، و کنارش از همنشين خالی.

 

و با خفت پيری رقت‌انگيزش،

در اين انديشه است که چه ناچيز بود بهره‌ی او

از سالهای عمرش، به هنگامی که بُرنايی داشت

و هنر سخنگويی، و زيبايی منظر.

ادامه>>>

bullet

 شنبه، ۲ اسفند ۱۳۸۲

bullet

 —— ، ۲۱ فوريه ۲۰۰۴

bullet

  دفتر يادها: کاوافی — سخن و سکوت  

 

 سخن و سکوت

 «اگر سخن بی‌معنی باشد، سکوت طلاست»

مَثَل عربی

 سکوت طلاست و سخن نقره

 کدام ناسپاس چنين کفری گفته است؟

کدام آسيايی تناسان،

کور و لال، در تسليم سرنوشت لال و کور؟

کدام مجنون فرومايه، بيگانه با مردمی و دشمن فضيلت،

روح را وَهم و سخن را نقره خواند؟

آن يگانه قريحه‌ی ما که خدايی است، و دربردارنده‌ی همه چيز:

شور، اندوه، شادی، عشق.

ادامه>>>

bullet

 پنجشنبه، ۱۸ دی ۱۳۸۲

bullet

—— ، ۸ ژانويه ۲۰۰۴

bullet

 دفتر يادها: شاملو — عاشقانه  

بيتوته‌ی کوتاهی است جهان

در فاصله‌ی گناه و دوزخ.

خورشيد

همچون دشنامی برمی‌آيد

و روز

شرمساری جبران‌ناپذيری‌ست.

آه، پيش از آن که در اشک غرقه شوم

چيزی بگوی.

ادامه>>>

bullet

 شنبه، ۱۵ آذر ۱۳۸۲

bullet

—— ، ۶ دسامبر ۲۰۰۳

bullet

 دفتر يادها: لورکا — راستش را می‌گويم 

چندی پيش که دفتر يادداشتهای قديمم را ورق می‌زدم چند شعر از لورکا یافتم که نمی‌دانم از کجا برداشته‌ام يا چه کسی ترجمه کرده است. و چون زمانی قول داده بودم که از شعرهای او در اينجا بياورم، اکنون به آن قول وفا می‌کنم و به همراه شرح حال او اين سه شعر زيبا را در اينجا می‌گذارم.

فدريکو گارسيا لورکا (١۹٣۶–١۸۹۸)، شاعر و نمايشنامه‌نويس اسپانيايی، دوران زندگانی‌اش در سالهای پرتلاطم و مصيبت‌بار جنگ داخلی اسپانيا گذشت و نهايتاً قربانی همين جنگ نيز شد. او در سراسر اسپانيا و امريکا، و در اصل آرژانتين، بسيار سفر کرد و زيباترين شعرهايی را سرود که تاکنون در زبان اسپانيايی وجود داشته است. اشعار او به بسياری از زبانهای دنيا ترجمه شده و نام او در همه‌ی جهان مشهور است. لورکا در اشعار و نمايشنامه‌هايش عناصر محلی و قومی اندلس را با شگردهای شاعرانه‌ی سوررئاليستی به نحوی ظريف در هم می‌آميزد و بدين وسيله قادر می‌شود که همه‌ی موانع اجتماعی و تربيتی را پشت سر گذارد. در ۹ اوت ١۹٣۶ سربازان فالانژيست شاعر را کشان کشان به مزرعه‌ای بردند و تيری در سرش خالی کردند و در چاله‌ای انداختند. حکومت فرانکو، ديکتاتور اسپانيا، کوشيد تا خاطره‌ی لورکا را محو کند و از اين رو چاپ کتابها و بردن نام او را ممنوع کرد. اين ممنوعيت گرچه از اواخر دهه‌ی ١۹۴٠ رفته رفته به دليل فشار جهانی سست شد، اما تا سال ١۹۷١ همچنان ادامه داشت. لورکا به اين دليل که يکی از نخستين و مشهورترين کشته‌شدگان جنگ داخلی اسپانيا بود به سرعت به شخصيتی اسطوره‌ای تبديل شد و نمودگار همه‌ی قربانيان سرکوب سياسی و استبداد فاشيستی گرديد. از اواخر دهه‌ی ۴٠ تا سال ۵۷ از لورکا مجموعه‌های شعر و نمايشنامه‌هايش در زبان فارسی با ترجمه‌های مختلف به چاپ رسيده است. نمايشنامه‌ی معروف او عروسی خون نام دارد.

ادامه>>>

bullet

 دوشنبه، ۱٩ آبان ۱۳۸۲

bullet

—— ، ۱۰ نوامبر ۲۰۰۳

bullet

 دفتر يادها: غزلی از شرف 

پيوند علم و فلسفه و شعر در سرزمين ما عجيب نيست. رياضيدان و پزشک و فيلسوف و صنعتگری که شاعری هم بکنند بسيارند و البته هيچ عار هم ندارد. مرد علم و هنر و ادب در سرزمين ما چنگی خوشتر از شعر برای بيان احساس خود نمی‌يابد و همه‌ی آنچه را در زبان انديشه ناگفتنی و استدلال‌ناپذير می‌يابد با موسيقی شعر بيان می‌کند. دکتر شرف دفترهای شعر داشت و با شاعران و اديبان نام‌آور نشست و برخاست می‌کرد و آثار شاعران بزرگ غربی را می‌خواند و ترجمه می‌کرد. امروز که دفتر يادداشتهای قديمم را ورق می‌زدم اين غزل دکتر شرف را در آن يافتم که در آن سالها از مجله‌ی دانشکده برداشته بودم. يادش گرامی باد.

ادامه>>>

bullet

 دوشنبه، ۱۲ آبان ۱۳۸۲

bullet

—— ، ۳ نوامبر ۲۰۰۳

bullet

 دفتر يادها: حکايت سه ماهی — يا برو يا بمير 

 وطن کجاست؟ چرا برخی خانه و وطن و دوستان و نزديکان خود را رها می‌کنند و آواره‌ی جهان می‌شوند؟ چرا برخی نه تنها از کشور خود مهاجرت می‌کنند، بلکه از مليت خود نيز چشم می‌پوشند و آن را نيز تغيير می‌دهند؟ چرا بيش از همه درس‌خواندگان، يا به تعبير ديگر روشنفکران و مغزها، هستند که از کشور خود به کشورهای ديگر مهاجرت می‌کنند؟ آيا وطن‌دوستی روشنفکران از ديگر افراد جامعه کمتر است؟ و اگر چنين است چرا اين طور است؟ آيا اصلاً «وطن» معنايی دارد؟ «وطن» واقعی کجاست؟ آيا هرجا که کسی به دنيا آمد وطن او همانجاست؟ آيا اين خصوصيت، يعنی «بی‌وطنی» يا «جهان‌وطنی»، را می‌توان به پای دين و مذهب يا فرهنگ و قوميت خاصی «داشتن» گذاشت؟ آيا «فرهنگ» انسان را «بی‌وطن» نمی‌سازد؟ آيا «مهاجرت» کاری «عاقلانه» است؟

ادامه>>>

bullet

 يکشنبه، ۳۰ شهريور ۱۳۸۲

bullet

—— ، ۲۱ سپتامبر ۲۰۰۳

bullet

 دفتر يادها: دين، ليبراليسم و روشنفکران   

 شايد بسياری از مردم ما، آنهايی که در اوايل انقلاب آن قدر عمر داشتند که چيزی به يادشان بماند، اولين بار کلمات «ليبرال» و «ليبراليسم» را در همان سالها شنيدند. اين کلمات آن روزها در حکم ناسزا بودند، چنانکه امروز نيز آقای رئيس جمهور برای دفاع از روايت خودش از دموکراسی ناگزير است هر از گاه حمله‌ای به «دموکراسی ليبرال» و «سکولاريسم» بکند، البته به صورتی که ايشان از اين اصطلاحات می‌فهمند، تا شائبه‌ی هرگونه مشابهت ميان اين دموکراسی و آن دموکراسی از ميان برود. آن روز کمتر کسی بود که به خود زحمت دهد و بپرسد معنای واقعی اين کلمات چيست، اما البته اين کلمات بی‌معنا نبودند: «طرفدار سرمايه‌دار و سرمايه‌داری»، «همدست امپرياليسم» امريکا. اين معانی را گروههای چپ در اين اصطلاح گذاشته بودند و از «زرادخانه»ی آنان به «زرادخانه» ديگر گروههای مدعی انقلابيگری نيز راه يافت و معانی «غرب‌زده» و «ميانه‌رو» هم به آن افزوده شد و بعد مورد استفاده‌ی همه‌ی کسانی قرار گرفت که برای از ميدان به در کردن رقيبان «ميانه‌رو» خود محتاج نشان دادن «شدت عمل» بودند: «انقلاب با خون» پيوند داشت و «حق از دهان تفنگ بيرون می‌آمد»، «نرمش و اعتدال و ميانه‌روی»، يا مدارا و تسامح و تساهل، سخن مردودی بود و آن که می‌کشت و کشته می‌داد حق بيشتری داشت. و چنين بود که همه «تفنگ» را اختيار کردند، اما البته در اين بازی کسی پيروز ‌بود که بيرحمتر می‌بود و البته همواره هستند کسانی که در «بيرحمی» استعداد بيشتری داشته باشند.

ادامه>>>

بايگانی

bullet

 دفترياد‌ها (جمعه، ۳ آبان تا پنجشنبه، ۱۴ آذر ۱۳۸۱)

bullet

 دفترياد‌ها (جمعه، ۲۲ آذر تا جمعه، ۱۳ دی ۱۳۸۱)

bullet

 دفترياد‌ها (پنجشنبه، ۱۹ دی تا پنجشنبه، ۲۶ دی ۱۳۸۱)

bullet

 دفترياد‌ها (پنجشنبه، ۳ بهمن ۱۳۸۱)

bullet

 دفترياد‌ها (پنجشنبه، ۱۰ بهمن تا ۲۴ بهمن ۱۳۸۱)

bullet

 دفترياد‌ها (جمعه، ۲ اسفند تا ۱۶ اسفند ۱۳۸۱)

bullet

 دفترياد‌ها (جمعه، ۲۹ فروردين  تا ۱۹ اردی بهشت ۱۳۸۲)

bullet

 دفترياد‌ها (جمعه، ۲۶ اردی بهشت ۱۳۸۲)

bullet

 دفترياد‌ها (جمعه، ۲ خرداد ۱۳۸۲)

bullet

 دفترياد‌ها (جمعه، ۹ خرداد تا ۱۶ خرداد ۱۳۸۲)

bullet

 دفترياد‌ها (جمعه، ۱۲ تير ۱۳۸۲)

bullet

 دفترياد‌ها (چهارشنبه، ۱ مرداد ۱۳۸۲)

bullet

 دفترياد‌ها (يکشنبه، ۳۰ شهريور ۱۳۸۲)

bullet

 دفترياد‌ها (شنبه، ۱ آبان تا ۱۱ اسفند ۱۳۸۲)

bullet

 دفترياد‌ها (شنبه، ۱۶ اسفند تا ۱۸ تير ۱۳۸۳)

bullet

 دفتر يادها (شنبه ۱ اسفند ۱۳۸۳)

        صفحه‌ی اول | کارنامه | مقالات | روزنامه‌ها | دفتر يادها | يک کتاب، يک نگاه | شما بنويسيد

 

X

شنبه، ۱ اسفند ۱۳۸۳

همه‌ی حقوق محفوظ است.

E-mail: fallosafah@hotmail.com/saeed@fallosafah.org