ميان «قدسی» و «هستی»! — فلُّ سَفَه
چهارشنبه، ۱۲ ارديبهشت ۱۴۰۳ | 
Tuesday, 30 April 2024 | 
شماره: ۱۸۱
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی
درج: پنجشنبه، ۳ آبان ۱۳۸۶ | ۳:۵۲ ق ظ
آخرين ويرايش: جمعه، ۴ آبان ۱۳۸۶ | ۸:۴۱ ق ظ
موضوع: زندگی

  • ميان «قدسی» و «هستی»!

من باز فتيله‌سوز شدم. نمی‌دانم باز اين کدام قبضی بود که به من رسيد و يک باره مرا از کار و زندگی انداخت. سالهاست که با خودم می‌گويم ديگر تمام شد. اما تمام نشد. تمام نمی‌شود. مثل يک اختاپوس افتاده رويم و ول کن هم نيست. هر دستش را که می‌زنم باز يک دست ديگرش را دراز می‌کند و باز ... ای خدا! تا کی! خب، هفته‌ی گذشته روزهای خوشی داشتم. چهارشنبه را نشستم دوتا فوتبال محشر نگاه کردم پشت سرهم: انگليس - روسيه؛ فرانسه - ليتوانی. بيچاره انگليسيها. حالا شده‌اند محتاج لطف اسرائيل. اگر اسرائيل بتواند همان کاری را که گرجستان با اسکاتلند کرد، با روسيه بکند، انگليس بختی برای صعود دارد، وگرنه شايد اصلا هيچ تيمی از بريتانيای کبير در جام ملتهای اروپای ۲۰۰۸ اتريش - سويس حاضر نباشد. خب، اسرائيل حالا شايد با يک برد کوچک بتواند کاری با دلهای انگليسيها بکند و منتی بر سر آنها بگذارد که هيچ پولی نکند و نتواند! پنجشنبه هم رفتم يک کنسرت اشرافی، با موسيقی ايرانی، و خيلی لذت بردم و کاملا احيا شدم. چقدر خوب است آدم هفته‌ای يک بار هم که شده برود کنسرت. واقعاً که هيچ چيز به اندازه‌ی موسيقی با روح آميخته نيست — «دورباد از ما روزی که در آن رقصی نکرده باشيم و آوازی نخوانده باشيم — چنين گفت نيچه!».

کدام «ميوه‌ی ممنوعه»؟

اما هفته‌ی گذشته جوکهای بامزه‌ای هم در باره‌ی اين مجموعه‌ی تلويزيونی ماه رمضانی — «ميوه‌ی ممنوعه» — شنيدم، که گرچه هيچ قسمتی از آن را نديده‌ام، جز چندنما، اما از آنچه درباره‌اش شنيده‌ام و خوانده‌ام، يکی دوتا استعاره‌ی خوب برای تأويل و تفسيرهای «باطنی» در آن ديده‌ام! — خب منتقد گاهی می‌تواند کاری کند که فيلمی توقيف شود و ديگر کسی حتی جرأت نکند نامی از آن ببرد! اولين جوک پيامکی را دوستی برايم تعريف کرد که می‌گفت داغ داغ است: «طرح تعويض همسران فرسوده به اجرا درمی‌آيد: "قدسی" بدهيد، "هستی" بگيريد!». خب، مشابه‌سازی بامزه‌ای است، اما تعويض «قدسی» با «هستی»، آن هم در «جمهوری اسلامی»، شايد کاری چندان بی‌مسمی هم نباشد! به قول ظريفی، تبليغ سکولاريسم از اين بهتر نمی‌شود، آن هم از صدا و سيما. بخصوص حالا که «هستی» ملت هم دارد بر باد می‌رود. امان از اين «باطنيگری تاريخی»!

اما، از شوخی گذشته، عنوان اين مجموعه، «ميوه‌ی ممنوعه»، اصلا چيز بی‌ربطی است چون هيچ ربطی نمی‌تواند نه با واقعيت و نه با محرمات رسمی جامعه‌ی ما داشته باشد. در جامعه‌ای که از حاج آقای بازار و مهندس و پزشک و مدير عامل گرفته تا حضرات آيات و استادان دانشگاه و روشنفکران و هنرمندان عالی مقام به تجديد فراش با همسران جوان، حتی با وجود همسر دائمی، مبتهج و مفتخرند چگونه می‌توان از عشق به دختری جوان با عنوان «ميوه‌ی ممنوعه» ياد کرد؟ مگر گرفتن زنی در کنار زنی ديگر «حرام» است؟ هرقدر هم که آن زن جوان باشد. همين دور و بر خودم کم نديده‌ام مردانی که سر پيری با دختران جوان ازدواج کرده‌اند — آن هم با کی؟ با همکلاسی دختر خودشان! خودتان می‌توانيد از ميان هنرمندان به نام ياد کنيد، ديگر تا چه رسد به ديگران؟ و حالا، مگر فقط اين رسم ديار ماست؟ چارلی چاپلين يا آنتونی کوئين با زن آخرش چند سال فاصله‌ی سنی داشت؟ به هر حال، وقتی که هيچ نسبت معناداری ميان اين عنوان و مفهوم و مصداق آن وجود ندارد، شايد نويسنده و کارگردان بهتر بود به جای «ميوه‌ی ممنوعه» با استعانت از حضرت حافظ «ميوه‌ی رسيده» را انتخاب می‌کردند؟ «ميوه‌ی ممنوعه» مفهوم و مصداقی فراتر از اين حرفها دارد. به‌طور نمونه، اگر «خُسران (۱۹۹۲)» لوئی مال را ديده باشيد، با بازی جرمی آيرنز و ژوليت بيناش، يا «لوليتا (۱۹۹۷)»ی آدريان لين، با بازی جرمی آيرنز و ملانی گريفيث، آن وقت هم مفهوم و هم مصداق «حرام» يا «ممنوع» کاملا مشخص می‌شود. اما اين «ميوه‌ی ممنوعه» که نه «دين» بر باد ده بود و نه هيچ حرام ديگر‌ی در پی داشت و فقط می‌خواست زنی به نام «هستی» را جايگزين زنی به نام «قدسی» کند چه ارتباط متناقض‌گونه و آشتی‌ناپذيری می‌توانست ميان «قدسی» و «هستی» مفهومی برقرار کند و تراژدی هستی را نشان دهد؟ اما، خب، اصلا مهم نيست که فيلم چه می‌خواهد بگويد، همينکه ملت ابراز «برائت» از «قدسی» کنند و دل‌شان دنبال «هستی» باشد، تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل/مهمل...!

و اما اخبار فرهنگی. اواخر تيرماه خبرنگار ايسنا مصاحبه‌ای با من کرده بود که چند روز پيش باخبر شدم بخشهايی از آن در دست انتشار است و منتشر نيز شد. ظاهراً به مناسبت روز جهانی فلسفه يا همچين چيزی مجموعه‌ای از مصاحبه‌ها در دست انتشار است. من اينها را ديده‌ام: گفت ‌و گو با غلامرضا اعواني؛ گفت ‌و گو با كريم مجتهدي؛ محمد سعيد حنايي كاشاني؛ آيت ‌الله‌ سيد محمد ‌خامنه‌اي؛ مراد فرهادپور و .... البته دوست داشتم چیزی درباره‌ی سخنان دکتر اعوانی و آية‌الله سيدمحمد خامنه‌ای بنويسم. حالا شايد بعد نوشتم....

از جناب خسرو ناقد نيز ديروز در بی بی سی معرفی مفيدی بر زندگی و کار لشک کولاکوفسکی منتشر شد، لِشِک کولاکوفسکی هشتاد ساله شد، که مانند همه‌ی کارهای ايشان مفيد و آگاهی‌بخش است. من خودم به اين فيلسوف بی‌علاقه نيستم.

سخنانی از دوستان و مترجمان فاضل درباره‌ی لويناس به مناسبت انتشار کتابی درباره‌ی او: نگاهی از افق غيريت؛ و سخنان جناب پاينده درباره‌ی تفاوتهای «نقد» و «تحليل» و «معرفی» نيز خواندنی است: نقد ادبی با «حرف آخر» در ستیز است.

اميدوارم از فردا بتوانم دنباله‌ی بحث شريعتی را دنبال کنم. البته الان کمی احساس تب و سرماخوردگی دارم. فقط دعا کنيد ديگه اين جوری نيفتم. چون ممکنه باز دادم در بياد که من «هستی»(مامان)ام رو می‌خوام!....




آدرس دنبالک اين مطلب: http://www.fallosafah.org/main/weblog/trackback.php?id=181
مشاهده [ ۴۴۱۳ ] :: دنبالک [ ۱ ]
next top prev
دفتر يادها گفت و گوها درسها کتابها مقالات کارنامه
يکشنبه، ۳ شهريور ۱۳۸۱ / چهارشنبه، ۱۲ ارديبهشت ۱۴۰۳
همه‌ی حقوق محفوظ است
Fallosafah.org— The Journals of M.S. Hanaee Kashani
Email: fallosafah@hotmail.com/saeed@fallosafah.org
Powered By DPost 0.9